ایران راه حل غیرپلورالیستیک ندارد / راهبردهای نیروهای سیاسی، حاصل گفتوگوی نقادانه نیست / راه نونهادگرایان، مساله یاب و گشایشگر
تاریخ انتشار: ۲۲ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۷۳۲۱۹۹
گروه اندیشه: دکتر محمدمهدی مجاهدی با تدوین نظرات خود، با عنوان «افقگشایی جامعه، سوگردانی حکومت؛ تمهیدی سلبی و ایجابی» تلاش می کند، برای عبور ایران از شرایط سخت حاضر،با هدف تامین افزایش خیرات عموم برای مردم و کاهش هزینه های تغییر، آن را صورتبندی کند. او در شماره نخست انتشار مقاله در خبرآنلاین، قصدش را «احیای میانهروی، بازیابی فضیلت دوراندیشی» ذکر کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دوم. تمهید سلبی: پیشساختگی و کثرتستیزی الگوهای بدیل
در جستوجوی راهی برای رهایی از فروبستگیها، جامعهی ما در یکی دو سدهی اخیر کارگاه آزمون انواعی رنگارنگ از ایدهئولوژیها بوده است، از ایدهئولوژی مدرنیستی دولتـملتسازی و نوسازی آمرانه در دوران پهلوی گرفته تا ایدهئولوژیهای چپگرای اسلامی و غیراسلامی که دربرابر مدرنیزاسیون آمرانه، اغلب خصلتی واکنشی و بازگشتگرایانه داشتند، تا ایدهئولوژی اصلاحطلبانه که در پی پیادهسازی الگوهای مدعی جهانشمولی برای توسعه و حکمرانی خوب در ایران پس از جنگ و انقلاب بودند، تا ایدهئولوژی حکومت تمامعیار و ناب شیعی در ضدیت با بنای مدرنیزاسیون و مبنای مدرنیته، تا برآمدن رنگینکمانی از جنبشهای سیاستگریز که خاصگرایانه بر پیگیری حقوق این یا آن گروه فرودست متمرکز بودند.تا امروز، فصل گشایش جنبش «زن، زندگی، آزادی» آخرین نسخهی چنان جنبشهایی بوده است، فصلی کوتاه که هفتهای بیش نپایید. حرکت نوپدید اعتراضی که با مرگ مظلومانهی مهسا امینی به شکل بیقراری فراگیر بروز کرد، در هفتهی نخست، برآمدن جنبشی نوتراز را نوید میداد که گویی برای نخستین بار در تاریخ معاصر ما، زندگیجویانه و کثرتگرایانه، هم میخواهد و هم میتواند پذیرای انواع گروههایی باشد که هریک حامل و حامی و عامل یکی از نظامهای ارزشی و منفعتی حاضر درون حکومت و جامعهی متکثر ایرانیان است. ولی این جنبش از هفتهی دوم به این سو، بهمرور به چنگ و دندانِ برنامههای پیشساخته و تیغِ آختهی طمعورزیهای ناسنجیده گرفتار شد و هر تکهای از آن سوختی شد برای گرم کردن موتورهای یخزدهی ایدهئولوژیهایی که پیشتر در نشیبوفراز تاریخ معاصر ایران، به گل نشسته بودند و از رفتار و گفتار بازمانده بودند، چه رسد به این که در افقگشایی جامعه و سوگردانی حکومت توفیقی یافته باشند.
پس از فصل اصلاحات که گشایشی کثرتگروانه، اساسی و بیسابقه و بیلاحقه در حوزههای بههمپیوستهی اقتصاد و امنیت و سیاست داخلی و خارجی ایران پس از انقلاب را رقم زد، تجربهی پرشکستِ هشت سال حکومتداری به شیوهی اصولگراییِ مردمانگیز و سپس هشت سال دیگر، تجربهی پربنبست اصلاحطلبی تعدیلشده در بستری از تهدیدهای حیاتی و امنیتی، زمینهی تشدید و تداوم تعلیق بسیاری از ارکان حکومتداری قانونمدار و مشارکتی را فراهم آورد. گونهای از اصولگرایی که اکنون در قدرت است، مرکّب از پایداریگرایی نورسیده و مردمانگیزی مندرس، نتیجه و در عین حال یکی از نشانههای درشتِ همین تعلیق حکومتداری قانونی و مشارکتی است، یعنی دولتی استثنایی در وضعیتی نابههنجار، وضعیتی که سبب شده است بخشهایی وسیع از درون و بیرون حکومت و جامعه به این تشخیص مشترک برسند که این وضع و حال را استمراری نیست و باید به استقبال الگوهای جایگزین رفت.
آیا مردم به استقبال آلترناتیوسازی های ارتجاعی خواهند رفت؟
ماجرای ایران و ایرانیان را پایانی نیست. به تعبیر حافظ، «ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست | هرچه آغاز ندارد، نپذیرد انجام،» ولی ماجرای این یا آن الگوی سیاسی برای حلمسألههای اساسی حکمرانی، همپای تغییرِ تراز یا تغییرِ ترکیبِ مسألهها، چنان که آغازی دارد، ناگزیر پایان میپذیرد. پابهپای نو شدن مسألهها باید راههایی نو ساخت و گشود. روشن است که در این مسیر، بازآزماییِ الگوهای قبیلهمحور و گذشتهگرا (مثل سلطنتطلبی در هر قالب و جامهای) یا تکرار الگوهای خشونتبار، شکستخورده، پرهزینه و فرقهگرا (مثل الگوی سازمان مجاهدین خلق) نتیجهای جز اسراف منابع و اتلاف منافع و پیچیدهتر شدن مسائل نمیتواند داشته باشد. بازار سرد و تاریک آلترناتیوسازیهای ارتجاعی، با رقابتهای فرقهای و قبیلهای چندی است اندکمایه رونقی گرفته است.
نور و گرمای این بازار، به احتمال قوی، زود فسرده خواهد شد چرا که در این بازار پر آزار، مدعیان نجات مردم ایران چیزی جز متاع حذف و انحصار و خشونت را در بستهبندیهای رنگارنگ به مردم عرضه نمیکنند. مردم ایران در این قحط امنیت و سلامت و همگرایی و رفاه و عدالت و آزادی، بعید است تهماندهی ارادهی معطوف به رهایی خود را در چنین بازار پرخطر و پرمخاطرهای صرف کنند. روشنای رنگپریدهای اگر گاهی در انتهای دهلیزهای گردآلود این بازار دلآزار به چشم میآید، از وعدههای بیفروغ کسانی جان و مایه میگیرد که بنیانهای نظری و کارنامهی عملیشان امیدی بر نمیانگیزد. بیش از چهل سال است که این قبیل فرقهها و قبیلهها در این بازار غبارآلود و تاریک دارند بر سر تصاحب آیندهی ایران و تصرف ذهن و دل ایرانیان با هم رقابت میکنند. با این حال، دریغ از ذرهای زایایی و پویایی؛ قلمهای ایشان از زادن هرگونه مفهوم و نظریهای، حتی در حد پروردن یک پیشنویس ساده و کوتاه برای توضیح وضع موجود جهان یا ایران، یا دستکم برای توجیه وضعیت خودشان در جهان و ایران، سترون مانده است، و قدمهای ایشان حتی یک گام خُرد ولی مؤثر در مسیری که مردم را به سوی آن میخوانند، بر نداشته است.
دو راه و راهبرد یوتوپیایی و پیشاگفت وگویی
اکنون در این آشفتهبازار، راهها و راهبردهایی جایگزین برای خروج از وضعیت کنونی و معماری آیندهی ایران پیشنهاد میشود. در پرتو توضیحی که گذشت، آشکارا این راهها و راهبردها با وجود همهی تفاوتهای بزرگ و آشکارشان با یکدیگر، دو فصل مشترک ظریف، ولی بسیار حساس، دارند. همهی این راهها و راهبردهای رقیب و بدیل، اولاً، مشتقی از ایدهئولوژیهای سیاسی و نظریهها و الگوهایی پیشساخته برای ساختن یک جامعهی مطلوب اند، و به تعبیر دیگر، یوتوپیایی اند، و ثانیاً، پیشاگفتوگویی اند. با این دو وجه مشترک، راهها و راهبردهای بدیل و رقیب، هرچند همگی همسرشت نیستند، ولی مآلاً، در ناکارآیی و ناتوانی، همسرنوشت میشوند. این نکته را میتوان معطوف به زمینههای سیاسی و اجتماعی ایران، به بیانی دیگر توضیح داد تا غبار اجمال از این دو وجه مشترک زدوده شود.
۱) بهتقریب، همهی ایدهئولوژیهای سیاسی و نظریههای توسعه که در جامعهی ما شناختهشده اند، درست مانند اغلب الگوهای توسعهای که در این کشور آزموده شدهاند، ویژگیهای اصلی و فرعی یک جامعه مطلوب و حکمرانی مناسب آن را برمیشمارند و مخاطبان خود را به کوشش برای تحقق چنان جامعه و حکومتی فرا میخوانند. افزون بر این، بهتقریب همهی این ایدهئولوژیها و نظریهها و الگوها نسخه هم میپیچند، یعنی راههایی خاص و ابزارهایی ویژه را هم برای تحقق آن جامعهی آرمانی و حکومت مطلوب تجویز میکنند. این الگوها و نظریهها و ایدهئولوژیها بهتقریب همگی به زبانی جهانشمولگرایانه سخن میگویند. گویی هریک مدعی باشد که به حلالمسائلی یگانه و جهانشمول برای مسألههای رنگارنگ همهی انسانها در همهی جامعهها و همهی زمانها و همهی مکانها در دوران مدرن دست یافته است. از این جهت خاص، نه خانوادهی ایدهئولوژیهای لیبرالیستی فرقی با خانوادهی ایدهئولوژیهای سوسیالیستی دارد، نه کلاننظریههای توسعه تفاوتی بنیادین با هم دارند، و به تبع، نه الگوهای توسعهای که از آن ایدهئولوژیهای سیاسی و این نظریههای توسعه متفرع شدهاند و تغذیه کردهاند، تمایز معناداری از یکدیگر مییابند.
واقعیت اجتماعی سه ساحتی ؛ نهاد، کشف بزرگ اندیشه وران کنسرواتیو،
مطالعات متأخر که راههای طیشدهی توسعه در دوران مدرن را نقادانه میکاوند، بهویژه مطالعات نونهادگرایان این واقعیت را بهخوبی آشکار میکند که توسعهیافتگی، برخلاف باور عمومی، نه از اصول ثابتِ یک ایدهئولوژی خاص تبعیت میکند، و نه در قالب یک نظریهی واحد یا درون یک الگوی یکّه قابل صورتبندی مفهومی و کاربردی است. از رهگذر این مطالعات، نونهادگرایان در واقع حکمتی سیاسی را احیا کردند که نخستین بار متفکران و سیاستمدارن کنسرواتیو کشف و معرفی کرده بودند. در تاریخ اندیشهی سیاسی و اجتماعی، کنسرواتیوها نخستین نظریهپردازانی بودند که به اهمیت کانونی و بنیادین نهادها برای ثبات و تغییر جامعه پی بردند. نزد اندیشهوران و سیاستمداران کنسرواتیو، علاوه بر حکومت و تکتک افرادی که در ذیل هر حکومت زندگی میکنند، بخشی بزرگ از واقعیت اجتماعی را نهادهای جامعه میسازند. نهادها ساحت سوم واقعیت اجتماعی اند که ساحت فرد و ساحت حکومت را به هممیپیوندند. با افزودن نهادهای جامعه به ساخت دوگانهای که لیبرالها و سوسیالیستها برای واقعیت اجتماعی پیشنهاد میکردند، کنسرواتیوها واقعیت اجتماعی را سهساحتی یافتند و صورتبندی کردند: فرد، نهادهای جامعه، حکومت. به نظر ایشان، فرد بدون عضویت در این یا آن یا چند نهاد جامعه نهتنها حیثیت اجتماعی، بلکه در واقع حتی فردیت هم ندارد، چه رسد به عاملیت و فاعلیت. آزادی و توسعهی فردی از طریق همین عضویتها ممکن و متحقق میشود. حکومت هم از این چشمانداز عرصهی دادوستد همین نهادها ست درون ساخت سخت قدرت. همین ساحت سوم، یعنی مجموعهی نهادهای اجتماعی، است که هم از تکتک افراد و هم از تکتک حکومتها پایدارتر است، و هم شرط امکان عاملیت و فاعلیت حکومتها و تکتک افراد، و هم حدود تحقق این عاملیتها و فاعلیتها را تعیین میکنند.
کشف بزرگ اندیشهوران و سیاستمداران کنسرواتیو این بود که هرگونه ثبات و تغییری در حکومت که با سازِکار درونی نهادهای جامعهی مرجع آن حکومت و ظرفیتهای آنها هماهنگ نباشد، از دو حال خارج نیست، یا خنثی میشود، یا جامعه را ناپایدارتر و ناتوانتر و ناروانتر و پرمسألهتر میکند. به همین دلیل بود که متفکران و سیاستمداران کنسرواتیو در طرد و ردّ انقلابهایی که میخواستند تجربههای انباشته و سنتهای جاافتاده و نهادهای دیرپای جامعه را ناگهانی براندازند، لحظهای تردید نمیکردند. از منظر این متفکران و سیاستمداران، توسعهی خردگرایی نهتنها با حفاظت حداکثری از سنتها و تغییر حداقلی و اقتضائی آنها در تضاد نیست، بلکه مستلزم آن است. به تعبیر دیگر، اساساً «سنت چیزی نیست جز عقل انباشته،» به تعبیر دیگر سنت همان خردورزی انباشتهی خردمندان در گذر زمان است، خردورزی برای حل مسائل مشترک در متن و زمینهی زندگی سیاسی و اجتماعی معطوف به خیرات عمومی درون یک جامعهی معین.
بصیرت بازیافته نونهادگرایان برفراز ایده ئولوژی ها و الگوهای پیش ساخته جهان شمول
این بصیرت بازیافته، وجهی متاـنظریهای (meta-theoretical) به مطالعات نونهادگرایانهی توسعه میدهد. به تعبیر دیگر، بخشهایی از مطالعات نونهادگرایانه در عرض دیگر مطالعاتی قرار میگیرد که هریک توسعه را از منظر یک ایدهئولوژی خاص و یک نظریهی توسعهی خاص میکاود. ولی مطالعات نونهادگرایانه به این تراز محدود نمیشود، بلکه پا را بر فراز این تراز میگذارد و از بیرون و بالا، دیگر نظریههای توسعه و مبانی و لوازم و عوارض و پیامدها و نتایج آنها را هم بررسی میکند. در این تراز، نونهادگرایی نظریهای است برفراز دیگر نظریهها و دربارهی منطق درونی و پیامدهای بیرونی آنها، و بنابراین، ارزشی متاـنظریهای نیز مییابد. در همین تراز است که از مطالعات نونهادگرایان میآموزیم که چگونه سازِکارهای درونی و نهادین جامعه که پنهان و آشکار درون نهادها روان است، حرکت و سکون و ثبات و چالش و دگرگونی جامعه را هدایت میکند، بهتقریب، مثل همان نقشی که شبکهی عصبی و پیامهای جاری درون آن در رشد و نمو و حرکت و سکون و کنش و واکنشِ خودآگاه و ناخودآگاهِ اعضا و جوارحِ درون و بیرونِ پیکرِ موجودِ زنده دارند.
با نوری که این بصیرت بازیافتهی نونهادگرایان بر صحنه میافکند، اکنون افقهایی آفتابی میشود که پیشتر یا از بن در دامنهی دید ناظران نبود یا تاریک بود و بهآسانی به چشم نمی آمد. یکی از این افقها به سوی این پهنهی پهناور گشوده میشود که هیچ ایدهئولوژی جهانشمول، نظریهی فراگیر و الگوی پیشساختهای نیست که بتواند همیشه و همهجا و همهوقت مسألههای بقا و ثبات و توسعه و دگرگونی را برای همهی جامعهها در همهی لحظههای آن جامعه حل کند. صداهای تغییر و دگرگونی که امروزه از درون و بیرون ایران صلای عام در دادهاند، و استیصال عمومی را فرصتی مناسب یافتهاند تا مردم ایران را در پی خود به این سو و آن سو بخوانند، همگی بر آمده از ایدهئولوژیها و الگوهایی پیشساخته و مدعی جهانشمولی اند، و تن به این آموزهی آسان و روان معرفتشناختی نمیدهند که برخلاف معرفتهای توصیفی، ابزارهاــازجمله همهی ایدهئولوژیها و الگوهای سیاسی همگی زمینهمند و زمانهمند و تختهبند مکان و زمان اند و ناگزیر توانمندی و گرهگشاییشان محدود و محلی است، نه جهانشمول، و باید متناسب با هر مسأله و در میان کوشندگانی که میخواهند آن مسأله را حل کنند، هماندیشانه اختراع شوند.
نظریههای بدیلی که توان حلمسألهای بیشتری دارند
مثلاً، برخلاف پیشفرض حاکم بر ذهن و ضمیر بسیاری از ایدهئولوگها و کنشگران سیاسی و سیاستورزان، هیچ جامعهای محکوم به پذیرش این حکم نیست که سرنوشت همهی اختلافها و کثرتهای سیاسی و اجتماعی در تحلیل نهایی به توازنِ قوا یا بر هم خوردن آن باز می گردد. بنا بر فهم اشمیتی از ایدهئولوژی واقعگرایی دربارهی قدرت، سرنوشت سیاست بهمثابهی بزرگترین صحنهی رقابت میان حاملان و عاملان مبانی و منافع ناسازگار درون یک جامعه تابعی است از این که کدام حریف اراده و توان اعمال زور بیشتری نسبت به دیگر حریفان دارد تا دستآخر، آنها را از صحنه براند و خود بر صحنه حاکم شود. این نظریهی قدرت البته در پارهای زمینهها و وضعیتها شکلگیری قرارداد اجتماعی را توصیف و بلکه تجویز میکند. جامعهای که در وضعیت طبیعی هابزی به سر میبرد، یا وضعیتی مشابه وضعیت طبیعی هابزی دارد، نیازمند تأسیس مدینهی سیاسی بر اساس قرارداد اجتماعی است. نظریهی هابز احتمالاً بیشتر از هر زمینهی دیگری، ناظر بر چنین وضعیتی زبان میگشاید. افزون بر این، نه نظریهی هابزی قدرتْ نظریهای یگانه برای توصیف و تجویز شکلگیری مدینهی سیاسی است، و نه خوانش اشمیتی آن برای همهی وضعیتها و شرایط، گرهگشاترین فهم از رئالپلیتیک (Realpolitik) است، چه در مقام توصیف و تحلیل، چه در مقام تجویز و حلمسأله. با این حال، حتی هابز هم در لوایاتان روایتی از مراحل هممسأله و هممنفعت شدن حاکم مطلق و عموم مردم جامعه به دست میدهد تا معمای بقای دولت را علیرغم همهی تضادهای درونی بگشاید.
از میان نظریههای بدیل، نظریهی قدرت اریک فوگلین یا هلموت پلسنر، که علاوه بر ابتکارات بسیار، از کنسرواتیسم روشنگرانه متفکران تاریخنگری مانند الکسی دوتوکویل هم روایتهایی تأسیسی به دست داده اند، نمونههایی از نظریههای بدیل نظریهی قدرت هابز اند که وضعیت و ویژگیهای جامعه و سیاستهای متکثر و پرمشکل را بهاحتمالِ بسیار، بهتر باز میتابانند و خواناتر و گویاتر بیان میکنند. به علاوه، این نظریههای بدیل توان حلمسألهای بیشتری برای چنین وضعیتی دارند. برای نمونه، از منظر فوگلین و عموم کنسرواتیوهای نهادگرا، واقعیت اجتماعی سازهای تکاملی است حاصل انباشت مسألههای خرد و درشت بسیار در فراخنای مکان و درازنای زمان. بخشی از این انبوههی مسألهها که جز با مشارکت و تعامل و تعاون گشودنی نیستند، مسألههای مشترک و معطوف و منسوب به جامعه اند، جامعه با همهی تکثراتش. مشارکت و تعامل و تعاونی که گرادگرد فهم و صورتبندی و حل این مسألههای مشترک شکل میگیرد، همان نقشی را در شکلگیری جامعه دارد که سلولهای بنیادین در شکلگیری ارگانیسمهای زنده دارند. ثبات و تعادل پایدار، چالشهای دامنهدار، و در نهایت، تغییرهای اساسی و دگرگونیهای بسیار همگی مشتقی از همین سازکار مشارکتی، تعاملی و تعاونی برای حلمسألهها ست. گفتوگو در این میان نقشی بنیادین دارد، چنان بنیادین که شرط امکان و حدود تحقق همهی دیگر نقشها را تعیین میکند. نزد متفکران مؤسسی مانند فوگلین و پلسنر، گفتوگو خود شرط دیگر شرطها ست، و بلکه شرط تحقق دیگر نقشها ست. یعنی دیگر نقشها از گفتوگو جان و مایه و توان حلمسألهای میگیرند. پلسنر بخش مهمی از گفتوگو در جهان واقعی را بیشتر شبیه هنر دیپلماسی برای حلوفصل منازعات میداند. در حالی که برای برخی روشنفکران ما، سیاست، موضوع عواطف و احساسات یا اخلاق فردی فضیلت و سعادت و نجات است، نه موضوع اخلاق سیاسی و مسؤولیت مدنی. برای این روشنفکران، گفتوگو مشروط است به تحقق شروط بسیار، و آن قدر مشروط است که در جهان واقعی و بر زمین سنگلاخ و ناهموار واقعیت، در عمل تعلیق به محال میشود. در کدام جهان واقعی سیاست، طرفهای گفتوگو فارغ از جزم و جمود و تعصب و ایدهئولوژی و منفعتجویی و مصلحتطلبی، پاک و خالص در پی حکم عقل و اخلاق و قانون و صرفا برای کشف حقیقت روان میشوند؟ این نکته به سوی دومین وجه مشترکی اشارت دارد که گفتیم راهها و راهبردهای رقیب و بدیل را به هم میپیوندد و آنها را یکسان و یکسره ناکارآمد و ناتوان میکند.
ایران امروز هیچ راهحلی که پلورالیستی نباشد، برنمیتابد
۲) راهها و راهبردهایی که نیروهای سیاسی بدیل و رقیب از درون و بیرون حکومت و از خارج و داخل ایران در میان مینهند، حاصل هیچ رایورزی مشارکتی و گفتوگوی نقادانه میان کسانی نیست که بیشترین تفاوتهای مبنایی و منفعتی جامعهی ایران را نمایندگی میکنند. این نخستین معنای پیشاگفتوگویی بودن این راهها و راهبردهای رقیب و بدیل است. به تبع، رکن دوم نیز آشکار میشود. این راهها و راهبردهای رقیب و بدیل همگی ناگزیر بخشهایی از جامعهی ایران و ایرانیان را یا از دامنهی شهروندی بیرون میگذارد، یا از دامنهی بحث. این در حالی است که مسألهی ایران امروز هیچ راهحلی را که بهمعنای دقیق و به وسیعترین معنای ممکن، پلورالیستی نباشد، برنمیتابد. راهحلهایی که عموم حاکمان عرضه میکنند چنان است که گویی ایشان فقط بر اقلیتی متشکل از طرفداران خود حکومت میکنند و فقط در قبال مبانی و منافع و عواطف و احساسات مشترک ایشان مسؤول اند. ایران آیندهای که از درون راهحلهای پیشنهادی حاکمان متولد خواهد شد، ایرانی شرحهشرحه و ناقصالخلقه است که بسیاری از اعضای آن بریده شدهاند. از سوی دیگر، راهحلی که عموم اصلاحجویان پیشنهاد میکنند چنان است که گویی بخشی بزرگ از نیروهای حاکم و بخشی از جامعهی همسو با آن باید از همه یا بخشی بزرگ از منافع خود دست بشوید و بر مبانی خود چشم بپوشد.
راهها و راهبردهای فرقهگرایانه و قبیلهپرستانه هم در مقیاسی بسیار بزرگتر، صرفا از این جهت خاص، مانند همین دو دسته راهحل است. ایرانی که ایشان ترسیم میکنند، مثلهشده است. همهی این راهها و راهحلها مستلزم انکار یا طرد و حذف بخشی از جامعه و نهادها و سنتهای آن است. در واقع، اِشکال مشترکالورود همهی این راهها و راهبردهای رقیب و بدیل این است که بهجای حل کردن مسألهای ملی در تراز ملی، اول آن قدر مسأله را میتراشند که به مسألهای فرقهای یا قبیلهای یا جناحی یا محلی تبدیل شود، آنگاه آن را با فهمی تنگنظرانه از رئالیسم هابزی صورتبندی میکنند، و حکم به قدرت گرفتن خود و حذف و طرد دیگران از معادله یا هضم و جذب آنها میدهند، حال چه ناگهانی و انقلابی و خشونتآمیز و متکی به مداخلهی سخت و نرم خارجی، چه تدریجی و اصلاحی و بدون خونریزی و مستقل از مداخلههای سخت و نرم خارجی. راهها و راهحلهای پیشاگفتوگویی ناگزیر چنین خصلت حذفی و سلطهجویانهای پیدا میکنند. حذف سلطهجویانهی دیگران را، ناخودآگاه یا خودآگاه، هر گروهی میتواند دنبال کند. ولی، چنان که گذشت، نخستین گام و گام مشترک این است که دیگران را گفتوگوناپذیر اعلام میکنند، یا گفتوگو را چنان مشروط میکنند که در عمل، تعلیق به محال میشود. گامهای بعدی یکبهیک از مسیرهای مختلف برداشته میشوند تا به هدف مشترک، یعنی حذف دیگران، برسند، البته اگر تا آن زمان، ارباب حذف و اصحاب انحصارْ خود قربانیِ پیشدستیِ مشروعِ رقیبانِ هممنطق خود نشده باشند.
بیشتر بخوانید:
نقد تغییرخواهی رهبر اصلاحات و رفراندوم خواهان / در برابر روش های انتقامجویانه «نبخش و فراموش هم مکن!»
چگونه ایران به ورطه هولناک نمی غلتد؟ / راه حل، «کشف» یا «ساخته» می شود؟ / ضرورت عبور از «چه باید کرد» برآمده از پیشا گفت و گو به پساگفت و گو
216216 برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1871738
منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: توسعه پایدار توسعه علمی اصلاح طلبان رقابت انتخاباتی جمهوری اسلامی ایران ی سیاسی و اجتماعی راه ها و راه نظریه های توسعه واقعیت اجتماعی سیاست مداران نهادهای جامعه تعبیر دیگر درون و بیرون نظریه ها نظریه ها راه حل صورت بندی جهان شمول پیش ساخته ی ایران راه حل ها یک جامعه نظریه ای شکل گیری مسأله ای حل مسأله مسأله ها نظریه ی ی جامعه جامعه ی شده اند دامنه ی برای حل ی توسعه گفت وگو توسعه ی ی دیگر ی قدرت ی بزرگ بیش تر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۳۲۱۹۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحلیل عباس عبدی از اعتراضات دانشجویی در آمریکا: از این تنور نانی برای اصولگرایان محترم پخته نمیشود، بهتر است فکر دیگری کنند
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آنگونه که جماران روایت کرده، عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی در کانال تلگرامی خود نوشت:
روز گذشته ساعت ۱۲ خانم خبرنگاری از فارس تماس گرفت و در خواست مصاحبه در باره اعتراضات دانشجویی آمریکا را داشت. گفتم پاسخهای من برای فارس مفید فایده نیست و شاید هم چاپ نکنید. در هر حال با اصرار ایشان گفتم سوالات را بفرستند. چون فرصت پاسخ مکتوب دادن نداشتم و ایشان هم عجله داشتند، من هم صوتی پاسخ دادم. بطور معمول شرط من این است که متن را برگردانند تا در حد مناسب ویرایش ادبی و محتوایی کنم در ویرایش معمولا نکاتی را تعدیل و اضافه و به لحاظ ادبی اصلاح میکنم.
ایشان در ساعت ۲۰:۴۲ متن موردنظر خود را فرستادند و چون عجله داشتند من هم ویرایش سریعی انجام داده و ارسال کردم. ولی چون دیدم منتشر نشد در ادامه ویرایش بهتری انجام دادم و تاکید کردم که این منتشر شود که تایید کردند و گفتند روز یکشنبه منتشر میشود. آنان ویرایش اولیه را منتشر کردند. تیتری انتخاب کردند که نقلقول مستقیم است در حالی که در متن نیست بلکه عکس آن را گفتهام.
در اینجا دو تیتر انتخابی خودم را با متن نهایی به همراه گزارش منتشر شده فارس تقدیم میکنم. این آخرین گفتگوی من با فارس خواهد بود مگر این که هر دو ایراد یعنی تیتر و متن را اصلاح کنند. هر زمان به اصول حرفهای انتشار گفتگوها پایبند شدند میتوان گفتگو کرد.
البته از خبرنگار محترم پرسیدم: «ممکنه بفرمایید من در کجای گفتگو گفتهام موضوع حادی نیست؟
پاسخ دادند:
آقای عبدی بزرگوار شما همون پاراگراف اول خط دوم و سوم چنین چیزی فرمودید منم چیزی که شما گفتید رو منتشر کردم نه چیز دیگه» داوری درباره صحت این ادعا هم به عهده خوانندگان محترم.
ضمنا سوالات را همانطور که فرستادند یکجا و در ابتدا میآورم.
سوالات:
۱-با توجه به اتفاقات آمریکا و همچنین اروپا از جمله فرانسه و آلمان تحلیل شما در مورد بازداشت اساتید و دانشجویان چیست؟
۲- با توجه به اینکه از غرب و دانشگاههای آمریکا و اروپا تبلیغات مثبتی می شد ولی اکنون می بینیم استاندارد دوگانه در مورد دانشگاه های انجا و ایران اعمال میشه، نظر شما چیست؟
۳- اگر این اتفاقات در ایران می افتاد شما به عنوان یک استاد دانشگاه چه تحلیلی داشتید؟
ویراست نهایی بنده:
اولین نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که چرا اعتراضات دانشجویی شکل میگیرد؟ این گونه اعتراضات منحصر به کشور آمریکا نمیشود و در کشورهای دیگر هم هست اکنون به اروپا هم رسیده است. چرا دانشجویان در یک مقطع زمانی به صورت جدی دست به اعتراضاتی می زنند که به طبع باعث به وجود آمدن مشکلاتی هم برای خودشان میشود؟
به دلیل این که برخی نهادهای سیاسی مانند انتخابات، احزاب و حتی رسانهها، غیرکارکردی میشوند. زمانی که این نهاد ها از کارکردهای واقعی خودشان دور میشوند و به نوعی دچار بنبست و فساد سیاسی میشوند، جامعه از طریق دانشگاهها واکنش نشان میدهد. در واقع دانشگاهیان اولین گروهی هستند که خط شکنی میکنند زیرا چندان وابستگی و تعلق سیاسی مانند دیگران به ادامه و حفظ وضعیت موجود ندارند.
دانشگاهیان وارد میدان میشوند و دست به اعتراض میزنند. این اعتراضات از دو حالت فراتر نمی رود، یکی اعتراضات خیلی عمیق و جدی است و پیگیری می شود و به نتیجه میرسد و از طریق اصلاحات تغییرات جدی در جامعه ایجاد می کند، به عنوان مثال اعتراضات دانشجویان آمریکا به جنگ ویتنام که بسیار هم موثر واقع شد و آغازی بود برای پایان جنگ ویتنام. اعتراضات عادی که با همراهی کافی نباشد، زود تمام میشود.
وجدان بیدار جامعه در دانشگاه است و هنگامی که نهاد های سیاسی قفل کنند دانشگاهیان وارد میدان می شوند و این قفل را می شکنند و جامعه را وارد مسیر دیگر میکنند، البته تمام این اتفاقات به شرطی رخ میدهد که برخی نهاد های دیگر کم و بیش استقلال خود را حفظ کرده باشند، مثلا در ایالات متحده آمریکا سه نهاد وجود دارد که این سه نهاد به نسبت بقیه نهادها محبوب و استقلال خود را حفظ کردهاند.
اولین نهاد دستگاه قضایی و دیوان عالی آمریکا است این دستگاه استقلال و اعتبار خود را نزد مردم دارد حتی در مواردی که شش نفر از آنان جمهوری خواه بودند باز هم علیه ترامپ رای دادند. البته استقلال هیچگاه صفر و صدی نیست همیشه یک نوع انحرافاتی در این موارد مشاهده می شود اما بهرحال فهم عمومی و اعتماد مردم بسیار حائز اهمیت است.
دومین نهاد بانک مرکزی است. مسئله اعتبار بانک مرکزی در جهان مسئله بسیار مهمی محسوب می شود و بانک مرکزی باید معتبر باشد، در ایالات متحده آمریکا بانک مرکزی اعتبار لازم را دارد. بانک مرکزی در آمریکا مانع سیاست های تورم زا، مشکل آفرین و فساد آوری است که معمولا در سیستم های دولتی وجود دارد. سومین نهاد نیز ارتش است.
این سه نهاد محبوبیت، اعتبار و کارکرد خود را دارند. زمانی که این سه نهاد استقلال دارند، و در مقابل نهادهای سیاسی و بطور مشخص احزاب ( جمهوریخواه و دموکرات)، مجلس نمایندگان، مجلس سنا، دولت و رسانه ها دچار فساد و انحراف شوند جامعه قفل می شود و وقتی که جامعه قفل شود وجدان بیدار جامعه از طریق اعتراضات دانشجویان خود را نشان میدهد و فضا را تغییر میدهد.
اعتراضات ادامه پیدا میکند تا یک تغییر و تحول متناسبی در جامعه اتفاق بیفتد. علت اصلی اعتراضات در آمریکا حمایت سیاسی و مالی از اسرائیل است، به دلیل نفوذی که اسرائیل در دو قوه مجریه و مقننه و رسانه ها دارد، آنها را به انحراف کشانده و منابع مالی ایالات متحده را به سمت خود جذب و سیاست ایالات متحده آمریکا را تابع خود کرده است، و در نتیجه مردم به این شرایط معترض هستند، مخصوصا نسل جوان که با کمک شبکه های اجتماعی به استقلال رسانه ای نیز رسیده اند در حال مقابله با این شرایط و اسرائیل هستند.
این فرایند اعتراضات دانشجویی موقت است تا زمانی که به نتیجه برسد و کارکرد نهاد های سیاسی متناسب با خواست عمومی شود. این اعتراضات در همه جای دنیا با اهداف مشخص صورت می گیرد اعتراضات دانشجویی و دانشگاهی از این منطق تبعیت میکنند.
بازداشتها هم در ابتدا اتفاق میافتد و چیز عجیبی نیست. دانشجویان را دستگیر میکنند و به مقر پلیس انتقال میدهند و بعد هم آزاد میکنند و به دادگاه میفرستند. دادگاه های آمریکا نیز استقلال کافی دارند و دانشجویان میتوانند در دادگاه از وکلا کمک بگیرند. زمانی که دانشجویان دست به اعتراض می زنند برای زندان، دستگیری و دادگاه آمادگی و آگاهی نسبی دارند.
اگر دانشجویان مجوز اعتراض گرفته باشند که اصلا مشکلی برای دانشجویان پیش نمیآید اما اگر مجوز نگرفته باشند اعتراض کرده باشند باز هم خیلی جدی نیست مگر اینکه تخلفی صورت گرفته باشد در این صورت پلیس ورود می کند. مسأله اصلی دادگاه است. و الا پلیس همه جا کمابیش درگیر میشود. ضمنا آنجا کسی را برای فیلمبرداری و انتشار این درگیریها بازداشت نمیکنند. حتی به آن دختر خانمی که فیلم خشونت جرج فلوید را گرفت جایزه دادند.
هیچ استاندارد دوگانه ای وجود ندارد این محصول ذهن اصولگرایان است، اگر در ایران نیز همین شرایط برقرار شود کسی نسبت به آن معترض نمی شود.
اول باید اجازه دهند که مردم به هر چیزی که میخواهند در چارچوب قانون اعتراض کنند و اگر هم بدون مجوز اعتراض کردند نهایتا پلیس دستگیر و به دادگاه منتقل میکند اما به شرطی که دادگاه مستقل عمل کند. اگر دادگاه مستقل عمل کند اساسا هیچ استاندارد دوگانهای وجود ندارد. استاندارد دوگانه متوجه کسانی است که به این حد از تقابل در آنجا اعتراض میکنند ولی از اقدامات تندتر و عجیب در اینجا دفاع میکنند.
آنچه که در غرب به آن اعتراض می شود این نیست که چرا دانشجویان و استادان را دستگیر میکنید و به دادگاه میبرید زیرا آنها آمادگی اینها را دارند چون فکر میکنند قانون حاکم است و نهایتا باید در مقابل قانون پاسخگو باشند اما در اینجا هیچ کدام از اینها اتفاق نمی افتد.
در غرب نیز یک سری مشکلات وجود دارد و دانشجو ها نیز اعتراض میکنند اما تفاوت این است که در آنجا و در نهایت خودشان را با این مسائل و خواست عمومی تطبیق می دهند، متحول می شوند و بهبود پیدا میکنند. در غرب زمانی که دانشجو اعتراض میکند به او اتهام هایی مانند اینکه از ایران پول گرفتهاید تا اعتراض کنید نمیزنند اما در ایران زمانی که دانشجو دست به اعتراض می زند هزار اتهام به او می زنند. در اعتراضات سال گذشته تعداد زیادی از دانشجویان مجروح شدند. پروندههای انضباطی دارند در سابقه آنان ثبت و ضبط میشود. ولی در آنجا کلینتون یکی از همین دانشجویان معترض جنگ ویتنام بود بعدا هم رییسجمهور شد.
اصولگرایان نباید کار خودشان را با کشور دیگری مقایسه کنند. این موضوع ها هیچ ارتباطی بهم ندارد. چرا کارهای خوب آنها را نمی گویید اینکه آنها را دستگیر میکنند و فورا به دادگاه انتقال می دهند، چرا در کشور ما این کار را انجام نمی دهند.
بنابراین عده ای در ایران به دنبال توجیه کارهای خودشان هستند و این بدتر از هر چیز دیگر است. درحال حاضر هم کسی در ایران جرئت ندارد نسبت به چنین موضوعاتی اعتراض کند حتی اگر من نسبت به آن موضوع اعتراضی نداشته یا حتی موافق باشم اما به دیگران حق اعتراض میدهم.
اخیرا آمریکا به اسرائیل کمک مالی کرده است و بخشی از اعتراضات به همین موضوع برمیگردد. موضوع کمک مالی آمریکا به اسرائیل به صورت شفاف در مجلس آمریکا تصویب شد و آمریکاییها هم به درستی اعتراض میکنند که ما خودمان فقیر هستیم چرا پول هایمان را به اسرائیل میدهید.
آیا در ایران کسی میتواند چنین اعتراضی کند؟ قطعا نمیتواند. من نمیگویم به دیگران کمک کنیم یا نکنیم بعضا با برخی کمکهای خارجی موافق هم هستم ولی بحث در این موضوع است که قرار نیست همه عین من یا شما فکر کنند و چنین مقایسه.ای از اساس باطل است و به نفع شما هم نیست.
در خصوص اینکه اگر چنین اتفاقاتی در ایران رخ دهد، چنین اتفاقاتی در ایران رخ نمیدهد و سرکوب می شود. اگر مجموعهای از افراد بخواهند درباره یک موضوع اساسی بطور عملی اعتراض یا اظهار نظر کنند قطعا با عکسالعمل مواجه میشوند و هیچگاه مجاز به آن نخواهند بود حتی درخواست آن هم موجب مشکل خواهد بود.
شرایط باید به گونهای باشد که همه بتوانند حرف خودشان را بزنند و اگر اعتراضی دارند نیز بگویند و اگر خلاف قانون عمل کنند ما هم باید مانند آمریکا عمل کنیم دستگیر شوند از آنها عکس گرفته شود و به دادگاه فرستاده شوند.
این نوع مقایسه ها هیچ کمکی به طرفداران وضع موجود برای توجیه اقداماتشان نمیکند اما نکته مهم اینجاست که در غرب اعتراضات بطور معمول به نتیجه میرسد یعنی افرادی پاسخگو میشوند و تغییر و تحولات اتفاق میافتد چون بالاترین مقامها هم از مردم رای میخواهند پس اگر ببینند مردم اعتراض دارند خودشان وضع را اصلاح می کنند اما در ایران اگر کسی بخواهد اصلاحات انجام دهد فورا رد صلاحیت میشود. از این تنور نانی برای اصول گرایان محترم پخته نمی شود و بهتر است فکر دیگری کنند.
خبر منتشر شده در فارس
عباس عبدی: بازداشت اساتید و دانشجویان در آمریکا و اروپا موضوع حادی نیست
عباس عبدی روزنامه نگار اصلاح طلب با اشاره به اعتراضات دانشجویی در آمریکا و اروپا و ضرب و شتم و بازداشت صدها دانشجو و اساتید گفت:بازداشت اساتید و دانشجویان در آمریکا و اروپا موضوع حادی نیست.
عباس عبدی پژوهشگر اجتماعی، روزنامهنگار اصلاحطلب و فعال سیاسی-اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران توانا در خصوص اعتراضات دانشجویان در آمریکا و اروپا و بازداشت اساتید و دانشجویان اظهار داشت :اولین نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که چرا اعتراضات دانشجویی شکل میگیرد؟ این گونه اعتراضات منحصر به کشور آمریکا نمیشود و در کشورهای دیگر هم هست اکنون به اروپا هم رسیده است. چرا دانشجویان در یک مقطع زمانی به صورت جدی دست به اعتراضاتی می زنند که به طبع باعث به وجود آمدن مشکلاتی هم برای خودشان میشود؟
وی با بیان اینکه به دلیل که برخی نهادهای سیاسی مانند انتخابات، احزاب و حتی رسانهها، غیرکارکردی میشوند. زمانی که این نهاد ها از کارکردهای واقعی خودشان دور میشوند و به نوعی دچار بنبست و فساد سیاسی میشوند، جامعه از طریق دانشگاه ها واکنش نشان می دهد، افزود: در واقع دانشگاهی ها اولین گروهی هستند که خط شکنی میکنند زیرا چندان وابستگی و تعلق سیاسی مانند دیگران به ادامه وحفظ وضعیت موجود ندارند.
این فعال سیاسی افزود: دانشگاهی ها وارد میدان می شوند و دست به اعتراض می زنند . این اعتراضات از دو حالت فراتر نمی رود ، حالت اول اعتراضات خیلی عمیق و جدی است و پیگیری می شود و به نتیجه می رسد و از طریق اصلاحات تغییرات جدی در جامعه ایجاد می کند ، به عنوان مثال اعتراضات دانشجویان آمریکا به جنگ ویتنام که بسیار هم موثر واقع شد و آغازی بود برای پایان جنگ ویتنام.
عبدی ادامه داد: وجدان بیدار جامعه در دانشگاه است و هنگامی که نهاد های سیاسی قفل میکنند دانشگاهیان وارد میدان می شوند و این قفل را می شکنند و جامعه را وارد یک مسیر دیگر می کنند ، البته تمام این اتفاقات به شرطی رخ میدهد که برخی نهاد های دیگر کم و بیش استقلال خود را حفظ کرده باشند ، مثلا در ایالات متحده آمریکا سه نهاد وجود دارد که این سه نهاد به نسبت بقیه نهاد ها محبوب و استقلال خود را حفظ کرده اند .
وی در ادامه در خصوص نهاد های مستقل در آمریکا اینگونه اظهار نظر کرد: اولین نهاد دستگاه قضایی و دیوان عالی آمریکا است این دستگاه استقلال و اعتبار خود را نزد مردم دارد حتی در مواردی که شش نفر از آنان جمهوری خواه بودند باز هم علیه ترامپ رای صادر کردند . البته استقلال هیچگاه صفر و صدی نیست همیشه یک نوع انحرافاتی در این موارد مشاهده می شود اما بهرحال فهم عمومی و اعتماد مردم بسیار حائز اهمیت است .
این فعال سیاسی-اجتماعی افزود: دومین نهاد بانک مرکزی است . مسئله اعتبار بانک مرکزی در جهان مسئله بسیار مهمی محسوب می شود و بانک مرکزی باید معتبر باشد ، در ایالات متحده آمریکا بانک مرکزی اعتبار لازم را دارد . بانک مرکزی در آمریکا مانع سیاست های تورم زا ، مشکل آفرین و فساد آوری است که معمولا در سیستم های دولتی وجود دارد . سومین نهاد نیز ارتش است.
عبدی اذعان کرد: این سه نهاد محبوبیت، اعتبار و کارکرد خود را دارند . زمانی که این سه نهاد استقلال دارند، و در مقابل نهاد های سیاسی و بطور مشخص احزاب ( جمهوریخواه و دموکرات ) ، مجلس نمایندگان ، مجلس سنا، دولت و رسانه ها دچار فساد و انحراف شوند جامعه قفل می شود و وقتی که جامعه قفل شود وجدان بیدار جامعه از طریق اعتراضات دانشجویان خود را نشان میدهد و فضا را تغییر میدهد.
وی با تاکید بر اینکه اعتراضات ادامه پیدا میکند تا یک تغییر و تحول متناسبی در جامعه اتفاق بیفتد، بیان کرد: علت اصلی اعتراضات در آمریکا موضوع اسرائیل است ، به دلیل نفوذی که اسرائیل در دو قوه مجریه و مقننه و رسانه ها دارد ، آنها را به انحراف کشانده و منابع مالی ایالات متحده را به سمت خود جذب کرده است و سیاست ایالات متحده آمریکا را تابع خود کرده است ، و در نتیجه مردم به این شرایط معترض هستند ، مخصوصا نسل جوان که با کمک شبکه های اجتماعی به استقلال رسانه ای نیز رسیده اند در حال مقابله با این شرایط و اسرائیل هستند .
این فعال سیاسی اصلاح طلب عنوان کرد : این فرایند اعتراضات دانشجویی موقت است تا زمانی که به نتیجه برسد و کارکرد نهاد های سیاسی متناسب با خواست عمومی شود. این اعتراضات در همه جای دنیا با اهداف مشخص صورت می گیرد اعتراضات دانشجویی و دانشگاهی از این منطق تبعیت میکنند.
عبدی با تاکید بر طبیعی بودن روند بازداشت دانشجویان و اساتید، گفت : بازداشتها هم در ابتدا اتفاق می افتد و چیز عجیبی نیست. دانشجویان را دستگیر میکنند و به زندان انتقال میدهند و بعد هم آزاد میکنند و به دادگاه میفرستند. دادگاه های آمریکا نیز استقلال کافی دارند و دانشجویان می توانند در دادگاه از وکلا کمک بگیرند . زمانی که دانشجویان دست به اعتراض می زنند برای زندان ، دستگیری و دادگاه آمادگی و آگاهی دارند .
وی در ادامه با عادی جلوه دادن اتفاقات اخیر در آمریکا و اروپا، اذعان کرد: اگر دانشجویان مجوز گرفته باشند بعد اعتراض کرده باشند که اصلا مشکلی برای دانشجویان پیش نمی آید اما اگر مجوز نگرفته باشند اعتراض کرده باشند باز هم خیلی جدی نیست مگر اینکه تخلفی صورت گرفته باشد در این صورت پلیس ورود می کند. مسأله اصلی دادگاه است. و الا پلیس همه جا کمابیش درگیر میشود.
وی در پاسخ به سوال خبرنگار که گفت با توجه به اینکه از غرب و دانشگاههای آمریکا و اروپا تبلیغات مثبتی میشد ولی اکنون می بینیم استاندارد دوگانه در مورد دانشگاه های آنجا و ایران اعمال میشه، نظر شما چیست، گفت: هیچ استاندارد دوگانه ای وجود ندارد این محصول ذهن اصولگرایان است ، اگر در ایران نیز همین شرایط برقرار شود کسی نسبت به آن معترض نمی شود.
عبدی افزود: اول باید اجازه دهند که انسان ها به هر چیزی که میخواهند در چارچوب قانون اعتراض کنند و اگر هم بدون مجوز اعتراض کردند نهایتا پلیس دستگیرشان میکند و به دادگاه منتقل می کند اما به شرطی که دادگاه مستقل عمل کند.اگر دادگاه مستقل عمل کند اساسا هیچ استاندارد دوگانه ای وجود ندارد. استاندارد دوگانه متوجه کسانی استان که به این حد از تقابل در آنجا اعتراض میکنند ولی از اقدامات تندتر و عجیب در اینجا دفاع میکنند.
وی تاکید داشت : آنچه که در غرب به آن اعتراض می شود این نیست که چرا دانشجویان و استادان را دستگیر میکنید و به دادگاه می برید زیرا آنها آمادگی اینها را دارند چون فکر میکنند قانون حاکم است و نهایتا باید در مقابل قانون پاسخگو باشند اما در اینجا هیچ کدام از اینها اتفاق نمی افتد.
این فعال سیاسی با بیان اینکه در غرب نیز یک سری مشکلات وجود دارد و دانشجو ها نیز اعتراض میکنند اما مشکل اینجاست در آنجا و در نهایت خودشان را با این مسائل و خواست عمومی تطبیق می دهند، متحول می شوند و بهبود پیدا میکنند، افزود: در غرب زمانی که دانشجو اعتراض میکند به او اتهام هایی مانند اینکه از ایران پول گرفته اید تا اعتراض کنید نمی زنند اما در ایران زمانی که دانشجو دست به اعتراض می زند هزار اتهام به او می زنند . در اعتراضات سال گذشته تعداد زیادی از دانشجویان مجروح شدند. پروندههای انضباطی دارند در سابقه آنان ثبت و ضبط میشود. ولی در آنجا کلینتون یکی از دانشجویان معترض جنگ ویتنام بود بعدا هم رییسجمهور شد.
عبدی در ادامه با بیان تندی جبهه اصولگرایان را محکوم به مقایسه نابجا درباره ایران و کشور های دیگر کرد:اصولگرایان نباید کار خودشان را با کشور دیگری مقایسه کنند. این موضوع ها هیچ ارتباطی بهم ندارد .چرا کارهای خوب آنها را نمی گویید اینکه آنها را دستگیر میکنند و فورا به دادگاه انتقال می دهند، چرا در کشور ما این کار انجام نمی دهند.
وی ادامه داد: بنابراین عده ای در ایران به دنبال توجیه کار های خودشان هستند و این بدتر از هر چیز دیگر است . در حال حاضر هم کسی در ایران جرئت ندارد نسبت به موضوعی اعتراض کند حتی اگر من نسبت به آن موضوع اعتراضی نداشته باشم اما به دیگران حق اعتراض میدهم .
این فعال سیاسی- اجتماعی در خصوص دلایل اعتراضات در امریکا گفت: اخیرا آمریکا به اسرائیل کمک مالی کرده است و بخشی از اعتراضات به همین موضوع برمیگردد. موضوع کمک مالی آمریکا به اسرائیل به صورت شفاف در مجلس آمریکا تصویب شد و آمریکایی هم اعتراض میکنند که ما خودمان فقیر هستیم چرا پول هایمان را به اسرائیل میدهید.
عبدی عنوان کرد: آیا در ایران کسی میتواند چنین اعتراضی کند ؟ قطعا نمیتواند. من نمی گویم کمک کنیم یا نکنیم بعضا با برخی های کمک های خارجی موافق هم هستم ولی بحث روی این موضوع است که قرار نیست همه عین من یا شما فکر کنند و چنین مقایسه ای از اساس باطل است و به نفع شما هم نیست.
وی در ادامه در پاسخ به سوال خبرنگار که اگر این اتفاقات در ایران اتفاق می افتاد شما چه تحلیلی داشتید، گفت: چنین اتفاقاتی هرگز در ایران رخ نمیدهد و قطعا سرکوب می شود.اگر مجموعهای از افراد بخواهند درباره یک موضوع اساسی بطور عملی اعتراض یا اظهار نظر کنند قطعا با عکسالعمل مواجه میشوند و هیچگاه مجاز به آن نخواهند بود و حتی درخواست آن هم موجب مشکل خواهد بود.
این فعال سیاسی اصلاح طلب در ادامه در خصوص شرایط مطلوب در ایران اینگونه اظهار نظر کرد: شرایط باید به گونه ای باشد که همه بتوانند حرف خودشان را بزنند و اگر اعتراضی دارند نیز بگویند و اگر خلاف قانون عمل کنند ما هم باید مانند آمریکا عمل کنیم دستگیر شوند از آنها عکس گرفته شود و به دادگاه فرستاده شوند .
عبدی در پایان با تاکید بر اینکه این نوع مقایسه ها هیچ کمکی به وضع موجود برای توجیه اقداماتشان نمیکند، افزود: نکته مهم اینجاست که در غرب اعتراضات به نتیجه می رسد یعنی افرادی پاسخگو هستند و تغییر و تحولات اتفاق می افتد چون بالاترین مقام هم از مردم رای میخواهد پس اگر ببیند مردم اعتراض دارند خودشان وضع را اصلاح می کنند اما در ایران اگر کسی بخواهد اصلاحات انجام دهد فورا رد صلاحیت می شود. از این تنور نانی برای اصول گرایان محترم پخته نمی شود و بهتر است فکر دیگری کنند.
۲۷۲۱۸
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1900935